چکیده
اکثر آینده پژوهی هایی که توسط مدیران و استراتژیست ها استفاده می شوند بر روی مسیر توسعه سازی تاثیر نمیگذارند. اگر چه کمک پروژه های استراتژی بر مدیریت تماما در نظریه و تئوری است اما، مستندات پژوهش در سازمانها، دانش آیندهای است که بشدت مورد استفاده قرار میگیرد و یا حداقل بطور انتخابی و استراتژیکی مورد استفاده قرار میگیرند(سیاستی). این مقاله به آموزش آن شکاف پرداخته و مدعی است که این موضوع تقسیمی پایهای بین ابعاد بسیار متفاوت است. با این حال خارج از این موضوع بازسازی مفهومی ارتباط بین مطالعات آینده و مدیریت، مسیری جدید برای ادغام خواسته های بوجود آمده؛ می باشد. در یک مطالعه موردی، ما این موضوع را بوسیله یک فرایند هوشمندانه و تراز حرفه ای چندین معمای (معضل) کلیدی نشان دادیم. آینده پژوهی می تواند به فرایندهای مدیریت و توسعه سازمانی متصل شود. آینده می تواند به داخل هر پژوهش مدیریتی آوردهشود. با اینحال به منظور انجام آن زمینه آینده نیاز به کنار گذاشتن برخی از ابزارهای متدولوژیکی و حرکت به سمت مدیریت استراتژیک دارد. نه به این دلیل که آینده نگاران نیاز به کنار گذاشتن دانش و مهارت ویژه خود دارند بلکه برای ساختن بیشتر آن است.
مقدمه
در دهههای اخیر افزایش در اکتشاف و پیشبینی آینده سازمانهای عمومی و خصوصی، به عنوان جزئی از فرایندهای طرح سیاسی، توسعه استراتژی و توسعه سازمانی؛ وجود داشتهاست. یک انجمن حرفهای از متخصصان در راستای آن تقاضا رشد نمود. با اینحال هنوز مبهم است که ایا افزایش در اکتشافات آینده اشاره بر این دارد که سازمانها اکنون تمرکز بیشتری بر آینده دارند یا خیر. دلایلی وجود دارد تا به این باور رسید که سازمانها بدان گونه نیستند که علاقمندیهای کوتاه مدت آنها، علاقه مندیهای غالبی را در طولانی مدت ایجاد نماید. تحقیقات نشان دهندۀ فعالیتهایی نظیر، حرفهای سازی مدیریت استراتژیک و سرمایهگذاری در مدیریت دانش ؛ سازمان را بیشتر بر روی آینده متمرکز می کند. تنش بین آیندهنگری و حال نگری علاقمندیهای سازمان و پژوهشگران را تحریک مینماید. در این مقاله ما نشان میدهیم که این تنش بیشتر از یک مشکل معمولی است، موضوعی که می تواند به وسیله مدیریت هوشمند یا در دستورالعمل سازمان متوقف شود. ما این تنش را بسیار پایهایتر از آنچه که نشان میدهد در نظر میگیریم. آینده پژوهی، استراتژی سازمانی و مدیریت اجرایی (عملیاتی) ماهیتا در عمل- نه در جزئیات بلکه در هسته آنها – از خطوط متفاوتی پیروی میکنند. سناریو پژوهی نوعی دانش را ارائه میکند که بکارگیری آن در سازمان بسیار مشکل است. در اکثر موارد، نتایج آینده پژوهی مدیران را با مشکلات کوتاه مدت روبرو میکند و اجرایی نمیشود و نیز در فرایندهای تصمیمگیری مورد استفاده قرار نمیگیرد، نه به این دلیل که مجریان آموزش ندیده اند و یافته ها را نمیپذیرند بلکه به این دلیل که آنها نمیتوانند این یافتهها را در استراتژیهای خود اعمال کنند. حتی اگر مجریان بتوانند تا تمرکزی بلند مدت داشته باشند، آنها با مشکلات یکپارچهسازی آینده با استراتژی تحت کارکرد خود، روبرو می شوند. آنها معتقد نیستند که که سناریوها نادرست یا غلط هستند بلکه بکارگیری آنها در فرایندهای استراتژی یا دیگر فرایندهای سازمانی را بسیار سخت میبینند. مشکل ترجمهای یا زبانی هم نیست. مشکل بسیار اساسی تر از آنچه که بنظر میرسد، میباشد. یک فاصله بین فرایند آیندهپژوهی و فرایندهای روزانه سازمانی وجود دارد، برای مثال: طراحی استراتژی ها، عملکرد های مدیریتی یا توسعه سازمانی. شکاف بین مطالعات آینده و فرایند های سازمانی به سادگی بر طرف نمیشود. در آینده پژوهی ضرورس است که فاصلهای پایهای بین جریان های روزانه، محتوا و فرایند های داخل سازمان، وجود داشته باشد. آینده پژوهی نیاز دارد تا فاصله از سازمان را حفظ نماید و به عنوان یک قانون نتایجی را که خلاف کسب و کار روزانه سازمان است تولید نماید. این بدان معانست که ارتباط کمی بین خروجی مطالعات و فرایندهای استراتژیک که باید در آن اعمال شود، وجود دارد. و در نتیجه هر گونه بهره برداری از آن نتایج بسیار دشوار است. مجریان دیدگاههای آینده پژوهی را استفاده نمیکنند نه به این دلیل که نمیخواهند بلکه آنها نمیتوانند از این دیدگاهها استفاده نمایند. بنابراین از آنجایی که بسیار اتفاق می افتد که آینده کاوش شود؛ بنظر میرسد که سازمانها از این کاوشها خیلی کم بهره میبرند. این چطور میتواند باشد؟ و چه چیزی در مورد آن میتواند صورت گیرد.
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید.
منبع: کارویژه
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
برچسبها
کارویژه- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
نظرات
ارسال یک نظر